عاشقانه

عاشقانه های ما دو تا

عاشقانه

عاشقانه های ما دو تا

مرد...

ﯾﻪ ﭘﺴﺮﺍﯾﯽ ﻫﺴﺘﻦ ﮐﻪ . . .ﺻﺪﺍﯼ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﺷﻮﻥ ﺗﻮ ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ ﻣﯿﭙﯿﭽﻪ...ﺷﻠﻮﺍﺭﺍﺷﻮﻥ ﻧﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺮﺍﺷﻮﻥ ﺑﺰﺭﮔﻪ ﻧﻪﺧﯿﻠﯽ ﮐﻮﭼﯿﮏ.ﺍﺑﺮﻭﻫﺎﺷﻮﻥ ﻓﺎﺑﺮﯾﮏ ﺧﻮﺩﺷﻮﻧﻪ
ﻫﻤﻮﻧﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻧﻪ ﻟﮑﺴﻮﺯ ﺩﺍﺭﻥ ﻧﻪ ﮐﻤـﺮﯼ ..!ﺍﻣﺎ ﻣـﺮﺍﻡ ﺩﺍﺭﻥ
ﭼﺸﻤﺸﻮﻥ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﮐﺎﺭ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﻪ.ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻣﻮﯼ ﺑﻠﻮﻧﺪ ﻭ ﭼﺸﻢ ﺁﺑﯽ ﻧﯿﺴﺘﻦ
ﭘﺴﺮﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﻮﺯﯾﮑـ ﻫﺎﯼ ﺧﺎﺭﺟﯽ ﺭﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﻌﻨﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﺣﻔﻆ ﻧﻤﯿﮑﻨﻦ
ﭘُــــﺰ ﻧﻤﯿـــــــﺪﻥ.ﭘﺎﺗﻮﻕ ﺷﻮﻥ ﻣﻬﻤﻮﻧﯽ ﻭ ﺷﯿﺸﻪ ﻭ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﻣﺸﺮﻭﺑﯽ ﺟﺎﺕ ﻧﯿﺴﺖ
ﺁﺭﻩ ﺭﻓﯿـﻖ ..! ﺍﻭﻧﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺗﮑﯿﻪ ﮐﻼﻣﺸﻮﻥ ﻣﻌﺮﻓﺘﻪ.ﺑﯽ ﺭﯾﺎ، ﺑﺎ ﺧﺪﺍ، ﻣﻬـﺮﺑﻮﻥ ﻭ ﺑﺎ ﻣﺴﺌﻮﻟﯿﺘﻦ.ﺁﺩﻡ ﻣﯿﺘــﻮﻧﻪ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﺗﮑﯿﻪ ﮐﻨﻪ.ﮐﻨﺎﺭﺷـﻮﻥ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺩﺍﺭﯼ.ﮐﻨـﺎﺭﺵ ﺑﺎﺷﯽ ﯾﺎ ﻧﺒﺎﺷﯽ ﺣﻮﺍﺳﺶ ﺑﻪ ﺑﻘﯿﻪ ﺩﺧﺘﺮﺍ ﻧﯿﺴﺖﻭ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﺭﻭ ﻣﺜﻞ ﻫـﻢ ﻧﻤﯽ ﺑﯿﻨﻦ
ﺍﯾﻦ ﺟﻮﺭ ﭘﺴﺮﺍ ﺧﯿﻠﯽ ﻣـﺮﺩﻥ.ﺧﯿﻠﯽ ﺗﮑﻦ، ﺧﯿﻠﯽ ﺧﺎﺻﻦ ...ﺧﯿﻠﯽ ﺷﻮﺧﻦ ﻭ ﺟﻨﮕﻮﻟﮑـ ﺑﺎﺯﯼ ﺩﺭﻣﯿـﺎﺭﻥ ﻭﻟﯽ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺷﻮﻥ ﻗﻮﯾﻪ.ﺁﻩ ﮐﻪ ﺑﮑﺸﻦ ﺧﺪﺍ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﻭ ﻭﺍﺳﺸﻮﻥ ﺯﯾﺮ ﻭ ﺭﻭ ﻣﯿﮑﻨﻪ.اگر احیانا کسی ازین مدل پسرا پیدا کرد حتما خیلیخوش شانس بوده....

تو هم میری...

یروز تو هم میری میدونم میری یه روزی، یه روز از همین روزا

میگی دل خسته شده از تو و این بهونه ها

میگی طاقتم دیگه از دست تو تموم شده

میگم کو اون صبر ایوب ...؟؟ تو میگی تموم شده

میگم اما هنوزم دوست دارم به این کتاب

همون که ما می خوندیمو، فرشته می نوشتش ثواب

میگم اون همه شبا بیدار بودیم تا صبح با هم

توی محضر خدا عشق بازی می کردیم با هم

میشه که یادت بره جمله ی دوست دارمو

که می گفتم، که می گفتی، جز تو کسی ندارمو

میشه یه عمر خاطره یک شبه از ذهنت بره

دوست داری یاد انیس از خاطرت بیرون بره

دوست داری این دخترک تنها و آواره بشه

می خوای حتی یادشم برات یه خاطره نشه

دوست داری اون عشق پاک تموم بشه

یعنی دفتر خاطراتمون بسته بشه، مگه میشه؟؟؟

میگم آخه نمیشه، پس حرفا و قولا چی شد

اون جمله ی دوست دارم، اون عشق پاکمون چی شد

میگی این دنیای ما دنیای بی وفاییه
اون عشقی که موندنیه فقط عشق خداییه

میگم اما اینا همش بهونته، میخوای بری و نمونی

تقصیرو گردن میگیری، چون از عشقم پشیمونی

میگم فقط بگو که اون، اون غریبه ی بی وفا

چی داشت که من نداشتمو، منو شکستی بی صدا
میگی تو از همه سری، بحثم سر لیاقته

برو دنبال کسی که بدونی شایستته

میگم اما عزیزم قسم به شب بس که یه بار

اینقدر بهونه نیارو بگو چی بوده اصل کار

میگی باشه میگم ولی نرنجه لطفا خاطرت

یه جور باید کنار بیای با این عشقو با این دلت

میگی دیگه خسته شدم خیلی منو عذاب دادی

صبرم دیگه تموم شده، اینم دلی که بهم دادی

میگی همش ساکت بودم هیچی نمی گفتم بهت

دوست داشتم ... منم ...آره ... داشتم اما ... گفتم بهت...

دارم میگم تا بدونی منم یه روز عاشق بودم

اما دیگه از دست تو، خسته شدم ... خسته شدم

میگی دل خسته شده از تو و این بهونه ها

میگم دیدی گفتم میری یه روزی از همین روزا

اینم همون روز که میگفتی محاله ....

دیدی چه آسون یادت رفت، منو با کلی خاطره ...؟!؟!؟!

خیلی بی وفایی دیدم...خیلی....واسه ی همین هم دیوونه شدم....تنهای

        

اولین روز که چشمامو وا کردم دیدم یکی کنارم نشسته داشت به چشمام نگاه می کرد بهش گفتم تو کی هستی؟...

دنباله داستان رو در ادامه مطلب بخوانید.



ادامه مطلب ...

ماه من

 

سلام مــاه مــن !

دیشب دلتنگ شدم و رفتم سراغ آسمان اما هر چه گشتم اثری از ماه نبود که نبود …!

گفتم بیایم سراغ ِ خودت ..

احوال مهتابیت چطور است ؟!

چه خبــر از تمام خوبی هایت و تمام بدی های مــن ؟!

چه خبــر از تمام صبــرهایت در برابر تمام ناملایمت های مــن ؟!

چه خبر از تمام آن ستاره هایی که بی من شمردی و من بی تو ؟!

چقدر نیامده انتظار خبــر دارم ؟!

چه کنم دلم بــرای تمــام مهــربانی هایت لک زده است !

راستی ، باز هم آســمان دلت ابری است یا ….؟!

می دانم ، تحملم مشکل است …. اما خُب چه کنم؟!

یک وقت خســته نشوی و بــروی مــاه دیگری شود ….  

 

هیچ کس به اندازه مــن نمی تواند آســـمانت باشد !

تو فقط ماه من بمون و باش !

ماه من !

مراقب خاطراتمان ، روزهای با هم بودنمان ..  

خلاصه کنم بهونه موندنم مراقب خودمون باش !!!!!

اعتراف عاشقانه

بگذار اعتراف کنم که بدجور دلم برایت تنگ شده

فکر نکن بی وفا هستم ، دلم از سنگ نشده... 
دنباله داستان را در ادامه مطلب بخوانید
ادامه مطلب ...

زمان...

وقتی 15 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم ...صورتت از شرم قرمز شد و سرت رو به زیر انداختی و لبخند زدی...
 

دنباله داستان رو در ادامه مطلب بخونید

ادامه مطلب ...

قرار

نشسته بودم رو نیم‌کتِ پارک، کلاغ‌ها را می‌شمردم تا بیاید. سنگ می‌انداختم بهشان. می‌پریدند، دورتر می‌نشستند. کمی بعد دوباره برمی‌گشتند، جلوم رژه می‌رفتند. ساعت از وقتِ قرار گذشت. نیامد. نگران، کلافه، عصبی‌ شدم. شاخه‌گلی که دستم بود سَرْ خَم کرده داشت می‌پژمرد... 

دنباله داستان رو در ادامه مطلب بخوانید

ادامه مطلب ...

دلیل عاشقیت چیه؟؟؟

 

روزی دختری حین صحبت با پسری که عاشقش بود، پرسید: «چرا دوستم داری؟ واسه چی عاشقمی؟»
پسر جواب داد: «دلیلشو نمی‌دونم؛ اما واقعاً دوسِت دارم!»
- تو هیچ دلیلی نمی‌تونی بیاری
؛ پس چطور دوسم داری؟ چطور می‌تونی بگی عاشقمی؟
- من جداً دلیلشو نمیدونم؛ اما می‌تونم بهت ثابت کنم!
- ثابت کنی؟ نه! من می‌خوام دلیلتو بگی!


دنباله ی داستان را در ادامه مطلب بخونید

ادامه مطلب ...

دوســــــــــــــــــــتــــــــت دارم


پرسید چقدر مرا دوست داری ؟
سکوتی کردم . چند لحظه به چشم هایش خیره شدم ...
گفتم : دوستت دارم به آن اندازه ای که عاشقتم . عاشق یک عشق واقعی . عاشق تو ...
 
دنباله ی داستان را در ادامه مطلب بخونید
ادامه مطلب ...