سیگار به دست به ایینه خیره میشوم
به چشمانم نگاه میکنم...به صورتم...به دود سیگار
پک میزنم...عمیق...عمیق تر
چقدر دلم برای خودم تنگ شده است...
روزی دختری حین صحبت با پسری که عاشقش بود، پرسید: «چرا دوستم داری؟ واسه چی عاشقمی؟»
پسر جواب داد: «دلیلشو نمیدونم؛ اما واقعاً دوسِت دارم!»
- تو هیچ دلیلی نمیتونی بیاری؛ پس چطور دوسم داری؟ چطور میتونی بگی عاشقمی؟
- من جداً دلیلشو نمیدونم؛ اما میتونم بهت ثابت کنم!
- ثابت کنی؟ نه! من میخوام دلیلتو بگی!
دنباله ی داستان را در ادامه مطلب بخونید
ادامه مطلب ...قــیـامـتی سـت !
از لـحـظه ای که زنــگ ِ تــلـفن بـــلـند مـی شـود ..
از جـــا مــی پَـــرم !
تــا لـحـظه ای کـه ..
مــثـل ِ هـمـیـشه ..
تــــو نـــیـستـی !
.
.
.
در را کـه مــی بـــندی ،
بـــــاد هــــم ..
پــشت ِ خــانـه ات ..
زوزه مــی کــــشد !
مـــن کــــه مـــــنم !
.
.
.
چـراغـانی ِ ستـاره هـاست چـشمـانِ تــو !
و مـن ..
بــــرایِ دلـــــم ..
فــالِ اشـک می گــــــیرم !
.
.
.
تعلق که نداشته باشی به جایی … به کسی … به چیزی …
تمام شدنت راحت تر از آنی میشود که گمان می بُردی !
.
.
.
در کافه
کنج دیوار
رو به روی هم
خوب شد قهوه مان را نخوردیم !
حرفهایمان به اندازه کافی تلخ بود …
.
…
.
.
مــن ،
بــه سـوخــتن ..
عـــــادت دارم !
کبــــریــت را ..
بـــــــــــنـداز ..
و بــــــــرو !
.
.
.
تـــــنهـا ،
بــی هـــوایـــی ..
آدمــی را خــفـه نــمی کـــنـد ..
گــاهـی ،
هـــوایـــی شـــدن ..
آرام آرام ..
بــــدون ِ روسیــاهـــی ..
خــامــوشــت مــی کـــــنـد !
.
.
.
بعضی وقتا مجبوری تو فضای بغضت بخندی …
دلت بگیره ولی دلگیری نکنی …
شاکی بشی ولی شکایت نکنی …
گریه کنی اما نزاری اشکات پیدا بشن …
خیلی چیزارو ببینی ولی ندیدش بگیری …
خیلی ها دلتو بشکنن و تو فقط سکوت کنی …
.
.
.
اینـــجـا ..
زمسـتــان زود مـی آیـــد ..
حتّــی ..
زودتـــر از پــاییـــــز !
.
.
.
.
غمــهایــی کـه ..
چـشمــها را ..
خیـس نمیـــکنند ..
بـه “استـخـــوان” رسیـــده اند …!
.
.
.
راحت بگم : بر باد داد چون دود سیگار ، دودمانم را …
.
.
.
نَـبیـن کـه می خنــدم !
من یکـی..
بـــاور کــردم..
کـــارم از “گـــــریــه” گـذشتـه !
.
.
.
مـن ..
دعــــا میکــــنم ..
تـــــو را داشــتـه بــــاشـم ..
تـــــو ..
دعــــا مــی کنـــی ..
دیگـــــر نبــــاشـــم !
…
بیـــــــــچــاره خـــدا !
.
.
.
می گفتند: ” سختی ها نمک زندگــــــی است “
امّا چرا کسی نفهمید که ” نمــــــک “
برای من که خاطراتم زخمی است ، شور نیست ؛ مزه ” درد” می دهد !
.
.
.
عادت !
چه طعم تلخی دارد
وقتی آن را با عشق اشتباه میگیری !
.
.
.
رویِ دَستِ شَب مـانده ام !
دیگر حتی ;
خـــواب هم مـَـرا نــمی بَــرَد
.
.
.
امشب غــم هــا . . .
برایـم مهــمانــی گــرفتــه انـــد . . .
و مـــن میخــواهـــم بتــرکـانــم . . .
همــه ی بغــض هایـــم را . . .
.
.
.
یکسری حرف ها هست
یکسری غصه ها هست
یکسری بغض ها هست ؛
که آدم حتی روش نمیشه به خودش هم بگه و با خودش هم درمیون بذاره !
.
.
.
گاهی اوقات
شاید تنها شادی زندگی ام این است
که هیچ کس نمی داند تا چه حد غمگینم !
.
.
.
.
غـــم ،
دیـــدن ِ مــوهــای ِ بلــند ِ زنــی سـت ..
کـه مـــخـالــفِ آمــدن ِ بــــاد ..
از تــــو ..
دور مـی شــود …!
.
.
.
و تو هیچگاه نخواهی فهمید که من با یاد همان دقایقی که کنار هم بودیم ،
سال هایی را که بی تو گذشت زنده مانده ام !
.
.
.
خیال با تو بودن را به هر که گفتم
جوابــم کرد،
بگذار هر کس هر چه میخواهد بگوید
من هنـــوز به معجـــزه ایمــان دارم
.
.
.
موسیقی درونت را چه کسی می نوازد که،
صدای سکوتش
تمام هستی ام را فرا گرفته است؟
.
.
.
زخم میزنی و میروی
چه باک
همینم میشود یادگاری
که یاد تورا همیشه برایم تازه کند
.
.
.
درد دارد این شبهایی که نمیدانم چراغ اتاقت را کدام لعنتی خاموش میکند!
.
.
.
کاش سرخپوستی بودم تا رد شاخه های شکسته را می گرفتم و تو را پیدا می کردم . . .
حالا سالهاست همه چیز شکسته و من ، روز به روز بیشتر گمت می کنم !
.
.
.
ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺍﻡ ﻣﯿﺎﻥ ﺩﻭ ﺧﻂ ؛ ﻣﺎﻧﺪﻧﻢ ﺩﺭﺩ ﺩﺍﺭﺩ …
ﺭﻓﺘﻨﻢ ﺗﻮﺍﻥ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ و من ﺗﻮﺍﻥ ﺩﺭﺩ ﻧﺪﺍﺭﻡ !
.
.
.
نــوشـتــه هــایــم
گــریــبـان گــیـرتــــــ مـی شـونـد روزی
آنـقـدر کــه بـیـنـشــان ” آه ” کــشـیــدم!
.
.
.
درد دارد “امروز” حرفی برای گفتن نداشته باشی،
با کسی که تا “دیروز” تمام حرف هایت را فقط به او می گفتی …
.
.
.
برف پاک کن بیهوده جان می کَند …
باران این سوی شیشه است !
.
.
.
هوا خوب است ، بیا برویم کمی قدم بزنیم ؛
نگران نباش دوباره باز میگردانمت به قاب عکس !
.
.
.
یه وقــــتایی که دلت گـرفته..
بغض داری..
آروم نـیستی !
دلت بـــراش تـنگ شده..
حـوصله ی هـیـچـکسو نـداری !
به یــاد لحظه ای بیوفت کـه :
اون هــمه ی بی قـراری هــایِ تـو رو دیـــد..
امـّـا ؛
چـشمـاشـو بست و رفــت !
.
.
.
حکایت رفاقت من و تو ، حکایت قهوه ایست که امروز به یاد تو تلخ نوشیدم
که با هر جرعه بسیار اندیشیدم که این طعم را دوست دارم یا نه ؟
و آنقدر گیر کردم بین دوست داشتن و نداشتن که انتظار تمام شدنش را نداشتم
و تمام که شد فهمیدم باز هم قهوه می خواهم حتی تلخ تلخ تلخ
اون قسمتی هست که نقل می کنن:
جیـ ـش ، بــوس ، لالا
چرا دقیقا مشخص نیست باید کیو بوس کنیم ؟!
چرا مسئولان بررسی نمیکنن ؟!
حالا تو فعلا برو جـیــ ـش ، بعدشم لالا ، شبخوش
.
.
.
صدای دلنشین زندگی طنین انداز روح و تن تو . . .
شبت بخیر عزیزم
.
.
.
شب شده پر ستـــاره ، چشمک بزن دوباره
منظورم اینه که شبت بخیر ، خوب بخوابی !!
.
.
.
امشب از تو می خواهم از نردبان خیــالم بالا بیایی
و گل سرسبد رویاهای مـــن شوی . . .
شبت پر از رویاهـای دست یافتنی . . .
تمام رویای من این است که در رویای شبانه ی تو
جایی داشته باشم…
تا شبی رویایی از آن من شود
شبت رویایــــــــی
.
.
.
شــــــب
یعنی پایان با تو بودن
ای کاش میشد شب نیز جلودارمان نبود
در انتظار شب های با تو هستم
شب خوبی داشته باشی
.
.
.
شب های با تو بودن یعنی همه چیز را داشتن…
حالا که با من هم نیستی مشکلی نیست خوب بخواب…
.
.
.
شب برات اس ام اس زدم که بگم:
دنیام تاریکه مثل شب، تنهام مثل ماه، کوچیکم مثل ستاره
اما دوستت دارم اندازه آسمونی که اندازه نداره…
ایکاش کنارت بودم تا
زیباترین لالایی عاشقانه را برایت زمزمه کنم و تو اسمان قلبم را با مهتاب زیبای چشمانت نور باران کن تا خوابت ببرد
شبت به خیر عزیزم
.
.
.
باز هم شب شدو و من هنوز بی عشق تو از تمام رویا ها دلگیرم
امشب درانتظار یک شب به خیر تا صبح بیدار خواهم ماند اما تو چشماهای زیبایت را به رویاها بسپار….شب به خیر
.
.
.
باز صدا می زنم تو را …. امشب بازم میسپارمت به اون کسی که تو دیار بی کسی بین همه دلواپسی مونس و همدمم بوده تو رو به من هدیه داده
شب به خیر نازدانه گلم
.
.
.
تو بخواب نازنینم ….
به جان تمام دلواپسی هایم قسم،
که لحظه ای دیده بر هم ننهم
و نگهبان تمام غزل های بر باد رفته باشم
قول می دهم یک مو نیز از سر قاصدک رویاهایت کم نشود ،
تو بخواب نازنینم ….شب به خیر
.
.
.
خوابی؟دلم می خواد آروم خوابیده باشی، بی ترس، بی دلهره، بی دلتنگی
دلم می خواد وقتی خوابی اونجا باشم، دم در وایسم، سرمو بچسبونم به چارچوب، نگات کنم
خوب بخوابی گلم
خوابای رنگی ببینی
امیدوارم امشب که می خوابی
سفر زیبایی داشته باشی به دنیای رویاها
عزیزترینم ، تا برگردی به انتظارت بیدار میمونم . . .
شبت بخیر
.
.
.
عزیزم
پرده چشماتو آروم میکشم روی چشات
بوسه دوستت دارم رو میگیرم از گونه هات
شب به خیر احساس من . . .
.
.
.
این پیام از من خوابالو ! برای یک آدم خوابالو
در زمان خوابالودگی ، ارسال شده است !
لطفا خوب بخوابید ، شب خوش !
.
.
.
خورشید خاموش ، ستاره روشن
آسمان آبی خاموش ، آسمان سیاه روشن
همه چیز اماده ست که توی خواب امشب
تو رو توی رویاهام ببینم
بهانه بیدار شدنم ، شبت به خیر . . .
.
.
.
خوش آمدی مسافر سرزمین “رویاهای شیرین”
خواهشمند است در بستر بالش خود ارام باشید
تا لحظاتی دیگر اماده پرواز خواهیم شد
تا صبح فردا سفر خوبی برای شما آرزومندیم
(خلبان خطوط هوایی “رویا”) !
شب خوش . . .
.
.
.
امیدوارم امشب که میخوابی قشنگترین و بهترین آدم دنیا رو تو خواب ببینی
ولی سعی کن بهش عادت نکنی چون من هر شب نمیتونم بیام به خوابت !
شبت به خیر
.
.
.
شب بخیر ای آخرین امید من / نذار تاریکی تو قلبت بنشینه
چشاتو بروی شهر شب ببند / تا چشای کوچیکت خواب ببینه . . .
.
.
.
ای کاش کنارت بودم تا زیباترین لالایی عاشقانه را برایت زمزمه کنم
و تو اسمان قلبم را با مهتاب زیبای چشمانت نور باران کن تا خوابت ببرد
شبت به خیر عزیزم
.
.
.
باز هم شب شدو و من هنوز بی عشق تو از تمام رویا ها دلگیرم
امشب درانتظار یک شب به خیر تا صبح بیدار خواهم ماند
اما تو چشماهای زیبایت را به رویاها بسپار
شب به خیر
دلم برای یک نفر تنگ است…
نه میدانم نامش چیست…
و نه میدانم چه می کند…
حتی خبری از رنگ چشم هایش هم ندارم…
رنگ موهایش را نمی دانم…
لبخندش را هم…
فقط میدانم که باید باشد و نیست…
.
.
.
یاد گرفتـــه ام
انسان مدرنـــی باشــــم
و هــر بار که دلتنـــــــگ میشــــوم
بـه جای بغـــــض و اشــــک
تنهـــا به این جملـــه اکتفــا کنـــم کــه
هوای بـــد ایــن روزهــا
آدم را افســــــــرده میکنـد ..!
.
.
.
گاهی شعر سراغم را میگیرد ٬ گاهی هوای تو
تفاوتی نمیکند ، هر دو ختم میشوید به دلتنگی من
.
.
.
همیشــــه دلتنگی
به خاطر نبـــــــودن شخصی نیست
گاه به علت حضور کسی در کنارت استـــــــ
که حواسش به تــــــــو نیستــــــــ
.
.
.
کــــــــــاش
روزهــــــــــــای دلتنگی ِ مـــــــــن
مثل ِ “دوست داشتن های” تو کوتاه می شد
کــــ.
.
.
ــــــاش…
دلتنگی را چگونه هجی کنم تا درک کنی ؟
چهار ستون بدنـم
زیر سنگینی اش
تا خورده است . . .
.
.
.
کاش می توانستم راحت حرف بزنم …
چیزی بگویم از دلتنگی …
میان آدم های که در این اتاق مجازی جمع شدند …
فقط می گویم منم دلتنگم
.
.
.
اینجا همه خوبند ، خیالت راحت !
من مانده ام و چهارتا هم صحبت
این گوشه نشسته ایم و دلتنگ توایم
من ، عشق ، خدا ، عقربه های ساعت …
.
.
.
چقدر
نوازش دست های مهربانت خوب است
ومن
چه زود
دلم
برای همه چیزهای خوب
تنگ میشود…
لعنــــــــــت به همه ضرب المثل های جهان
که هروقت لازمشان داری،
برعکس از آب درمی آینـــــــــد…
مثلا همین حـــــــــــــــالا
که من تو را میخواهم
و طبق معمول،
خواستن نتوانستن است
.
.
.
دلتنــــــگ نشــــدی ببیــــــنی
چـــــگونه خوبتـــــرین خــــاطره هــــــا
بی رحــــــم ترینــــــشان می شــــــود …
.
.
.
نمی دانم آخر این دلتنگی ها به کجا خواهد رسید!
دنیا پــــــُر شده از قاصدکهایی که
راهشان را گم می کنند!!
نـــــــه میتوانی خبری دهی
و نــــــــه خبری بگیری !
.
.
.
کاش آدم ها یکم جرات داشتن …
گوشی رو برمیداشتن و زنگ میزدن و میگفتن :
ببین ؛ دلم واست تنگ شده ،
واسه هیچ چیز دیگه ای هم زنگ نزدم … !
من اینجا بس دلم تنگــــــــ استـــــ ،
و هر سازی که می بینم بـــد آهنگـــــــ استــــــ ،
بیــــا ره توشه برداریم قــــدم در راه بی بـرگشتـــــــ بگذاریــــم ،
ببینیم آسمان هر کجـا آیـا همین رنگـــــ استــــــ
.
.
.
چتری برایـــــم بگیر
حتــــی خیالے . . .
خیس دلتنگـــے شده امــ !
.
.
.
بعضی دردها و چیزها
چــــــــــــــــــــــــقدر دیدن و شنیدنش تحمل میخواد….
خالی ام از حرف….
پرم از دلتنگی!!
.
.
.
من از این همه سلامِ ضبط شده خسته ام جانم!
دلم حرفی نو میخواهد .. حرفی ناب
ساده هم اگر باشد عیبی ندارد..
مثلا بگو دلم برایت تنگ شده
همین!
.
.
.
رفــــــت!
پر کشیــــــــد!
روحــــــــــش طاقــــــت ایـــــــن دنیـــــــــا را نـــداشتـــــ!
دنــــــیا برایــــــش قفــس بود….
قفســــــــــی تنـــــگ..!!
ســـــردش استــــ !!!
امشــــــب مهمــــــــــان خــــــــــــاک ســــرد اســــت!!!
پــــــــرواز کرد!!
خوشــــا بهــــ حــــالشــــــ….
اما مـــــن چــــه کنمـــــــ بــــا ایـــــن همهــ دلـــــتنگـــــــــــی؟؟
منکه از کوی تو بیرون نرود پای خیالم…
نکند فرق بحالم! چه برانی.. چه بخوانی..
چه به اوجم برسانی.. چه به خاکم بکشانی..
نه من آنم که برنجم!!! نه تو آنی که برانی!!!
.
.
.
نگاهت کافیست تا در هوای آمدنت بمیرم…
تو همیشه دعوتی راس ساعت دلتنگی…
.
.
.
عشق ؛ به زخم که برسد ، سکوت می شود
زخم که عمیق شود ، بیداریِ دل ، درد دارد !
من
در این بغض های هر لحظه
در این دلتنگی های مدام
در این آشفتگی های دقایقم
دارم
سکوت
می شوم
با من از عشق چیزی بگو
پیش تر از آنکه زخم هایم عمیق شود…!
.
.
.
پشت آن پنجره ی رو به افق ، پشت دروازه ی تردید و خیال
لا به لای تن عریانی بید ، من در اندیشه ی آنم که تو را
وقت دلتنگی خود دارم و بس
گلت خشک شد ولی هرگز نمرده / زمان بوی تو رو از خونه برده
دلم خوش بود می آیی به خوابم / ولی چند ماهه که خوابم نبرده
.
.
.
دلگیر نباش !!!
دلت که گیر باشد رها نمی شوی
.
.
.
دلم بی تو زمین بی بهاره / همیشه با خیالت بی قراره
اگه باور نداری قلب بشکاف / ببین بی تو دل من در چه حاله
.
.
.
ای کاش دلت از دل تنگم گذری داشت / ای کاش نگاه تو بر این سو نظری داشت
از ساعت متنفرم !
این اختراع غریب بشر که مدام ،
جای خالی حضورت را به رخ دلتنگی یادم می کشد!!
.
.
.
دلتنگى
حس نبودن کسی است که تمام وجودت یکباره
تمنای بودنش رامیکند
.
.
.
دلتنگی
عین آتش زیر خاکستر است
گاهی فکر میکنی تمام شده
اما یک دفعه
همه ات را آتش میزند . . . . .
.
.
.
منم دلتنگ رویت
دلم آید به سویت
چه کردی با دل من
که کرده آرزویت
.
.
.
فـرهنـگ لـغـتهــا
نـیـاز بـه ویــرایــش دارند
بـرای مـعنی دلـتـنـگی
احتیـاج بــه ایــنهــمـه کـلمه نــیـســت,
دلتنـگی یــعنـــی
تـــو . . .
.
.
.
چه سخت است دلتنگ قاصدک بودن در جاده ای که در آن هیچ بادی نمی
وزد..
.
.
.
اشک من جاری شد…
جای تو خالی بود
جـــــــــای تـــــــــو …
عکس تو درطاقچه ی کوچک قلبم خندید
شعر دلتنگی من سخت گریست
.
.
.
بیقرار تو ام و در دل تنگم گله هاست ،
آه ! بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست
.
صبحا که تو میخوابی ، من همیشه بیدارم
تو خواب بد میبینی ، من دنبال یه کارم
تو تنبلی و بدحال ، من خوشحالم و سرحال
پاشو دیگه تنبل
پیشاپیش صبحت بخیر
.
.
.
امیدوارم روزت رو با یه دنیا امید، یه بغل آرزو
و یه عالمه انرژی مثبت شروع کنی…
صبح نازت بخیر نانازم
.
.
.
صبحت بخیر عزیزم ، برات چایی بریزم؟!
گولت زدم عزیز جون ، تو که نیستی خونمون!!
خوب بیــــــــــد (صبحت بخیر عزیزم)
.
.
.
سلام ای وسیع جاری، ای پهنه نور باران، ای طراوت بی کران
روزت به خیر باد
سلام من
به غنچه ای که صبحدم ، به خنده باز می شود . . .
.
.
.
به لحظه های “بی” توبودن سلام میکنم / به سینه ام دلی هست به نام میکنم
تمام میشود این فاصله ها بی گمان / به لحظه های “با “تو بودن سلام میکنم . . .
.
.
.
سلام عزیز مهربون ما رو نمیبینی خوشی؟
هنوزم مثل قدیما دلبری و عاشق کشی . . .!؟
.
.
.
خزان که مال ما شد ، بهار مال شما
صاف و ساده بگویم ، سلام حال شما !؟
.
.
.
سلام بر تو که عاشق سلام بر تو که شیدا / سلام بر تو که خوابی سلام بر تو که رویا
سلام شعر فریبا سلام دلبر زیبا / سلام راوی غم ها سلام عاشق شیدا . . .
.
.
.
سلام ای طراوت همیشه! دوست دارانت را دریاب!
ما آن بیدلانیم که دل خود را در افق های آبی ات می جوییم !
فکر در آغوش تو گم شدن
حس لامسه ام را
قوی تر میکند
؟؟ میدانی ؟؟
برای دیدنت چشم لازم ندارم
لمس انگشتانم بر تن تو
برابر با باور من است
آغـِـشـتــه بــه تــُـو مے شـَـوَد
روحـَـمـــ
نــَـفـَـسـَم
بــَـنـد بــَـنــد وجودَمـــــ
وَقـــتــے دَر حـِـصارِ دَســتــانــَـتــــــ
بــــــــوســــه بـــارآنـــــ مے شــَــوَمـــ
می گویند :عشق آن است که به او نرسی !
و من می دانم چرا ؟!
زیرا در روزگار من.........
کسی نیست که زنانه عاشق شود ،
و مردانه بایستد...
همه گفتند:
بخشش از بزرگان است،
من بخشیدم و هیچ کس نگفت
چقدر بزرگ شدى
همه گفتند:
بلد نبودى حقت را بگیرى …!
این لحظات زیبای عاشقی را از من نگیر!
بگذار عاشق بمانم ، این قلب عاشق را از من نگیر!
دستهای گرمت را از من جدا نکن ...
بگذار دوستت داشته باشم مرا در به در این دنیای بی محبت نکن!
چه حــس قشنگـــــیه...
وقتی خرد و داغونـــی...یکی با تمام وجود بپره و بغلت کنه ..!
و بگـــه : مگه من مردم عشقــم...!! ♥
مچم رو می گیرم تو یه دستم
رگمو حس می کنم زیر انگشتم
پس هستم
تیغ تیز ، تو ببر دستمو ، تا بمیرم
من نتونستم ، انتقامم رو ، از این دنیا بگیرم
پس باختم
کف اتاق من پر شده از خون سیاه
تو یه قاب پنجرم ، نه ستاره هست ، نه ماه
منو ببین تو ای خدا
بوی مردن می گیره تنفسم
من نگاه رو به خیالت می دوزم
در انتظار هیچکسم
دست منو بگیر خدا ، منو ببر از این زمین
منو رها کن از خودم ، جون منو بگیر ، همین
منو ببین، منو ببین
کامپوتر رو روشن میکنی
صبر می کنی ویندوز بالا بیاد
یه قلوب از چاییتو میخوری
کلیک می کنی رو مای کامپیوتر
میری تو درایو G
... .
یه سیگار روشن می کنی
.
میری تو مای پیکچر
.
یه پک سنگین
.
دنبال یه فایل قدیمی می گردی
.
یه پک سنگین دیگه
.
پیداش می کنی ،
بازش می کنی
.
یه پک دیگه
.
عکسا رو نگاه می کنی
یه لبخند میزنی به خاطراتی که زنده شدن و دارن جلوت راه میرن
میرسی به یه عکس . . .
این عکس یه اشکالی داره
.
یه پکــ سنگین . . نه دو تا پکــ سنگیـــن
.
نمی خوای قبول کنی
جای یکی تو زندگیت خالیه
"دقیقا همونی که توی عکس خودشو چسبونده بهت"
.
محو عکسی
کم کم داغی سیگار دستتو میسوزونه
به خودت میای
سیگارو تو جاسیگاری خاموش می کنی
کامپوتر رو خاموش می کنی
خودتو پرت میکنی روی تخت
چشاتو می بندی و زیر لب میگی
.
.
.
" لعنتی" .