دلم برای یک نفر تنگ است…
نه میدانم نامش چیست…
و نه میدانم چه می کند…
حتی خبری از رنگ چشم هایش هم ندارم…
رنگ موهایش را نمی دانم…
لبخندش را هم…
فقط میدانم که باید باشد و نیست…
.
.
.
یاد گرفتـــه ام
انسان مدرنـــی باشــــم
و هــر بار که دلتنـــــــگ میشــــوم
بـه جای بغـــــض و اشــــک
تنهـــا به این جملـــه اکتفــا کنـــم کــه
هوای بـــد ایــن روزهــا
آدم را افســــــــرده میکنـد ..!
.
.
.
گاهی شعر سراغم را میگیرد ٬ گاهی هوای تو
تفاوتی نمیکند ، هر دو ختم میشوید به دلتنگی من
.
.
.
همیشــــه دلتنگی
به خاطر نبـــــــودن شخصی نیست
گاه به علت حضور کسی در کنارت استـــــــ
که حواسش به تــــــــو نیستــــــــ
.
.
.
کــــــــــاش
روزهــــــــــــای دلتنگی ِ مـــــــــن
مثل ِ “دوست داشتن های” تو کوتاه می شد
کــــــــــاش…
پیامک های دلتنگی در ادامه مطلب
ادامه مطلب ...عشق، تصمیم قشنگی ست، بیا عاشق شو
نه اگر قلب تو سنگی ست، بیا عاشق شو
آسمان زیر پروبال نگاهت آبی ست
شوق پرواز تو رنگی ست، بیا عاشق شو
سلام ای چشم بارانی ! پناهم می دهی امشب ؟
سوالم را که می دانی ! پناهم می دهی امشب ؟
.
منم آن آشنای سالیان گریه و لبخند
و امشب رو به ویرانی ، پناهم می دهی امشب ؟
.
میان آب و گل رقصان ، میان خار و گل خندان
در آن آغوش نورانی ، پناهم می دهی امشب ؟
.
دل و دین در کف یغما و من تنها و من تنها…
در این هنگام رو حانی ، پناهم می دهی امشب ؟
.
به ظلمت رهسپار نور و از میراث هستی دور
در آن اسرار پنهانی ، پناهم می دهی امشب ؟
.
رها از همت بودن ، رها از بال و پر سودن
رها از حد انسانی ، پناهم می دهی امشب ؟
.
نگاهت آشنا با دل ، کلامت گرمی محفل
تو از چشمم چه می خوانی ؟ پناهم می دهی امشب ؟
.
پناهم میدهی امشب؟
اگه خواست بره
اگه هزار بار فریاد زدی دوستت دارم و نشنید و باز خواست بره،
اگه هزار بار گفتی نرو بازم رفت،
براش بنویــــــــــــس "دوستت دارم"
آدما خیلی زود حرفاشون یادشون میره
ولی یه نوشته خونده میشه میره به عمق دلش میشینه ..
به این سادگیا نه از دل نه از کاغذ پاک نمیشه ...
با اینکه پاره کردن یک کاغذ از شکستن دل آسونتره ،
ولی تو بنویس ..
حرف دلت رو بنویس....
اون نخونه خــــــــــــــــــدا که میخونه .....
شک نکن.....
همه دردتو ،
حرفتو،
آرزوهاتو ،
اینکه میخوای پیشت بمونه رو،
با قلمِ دلت خوانــــــــــــــــــــا بنویس...
سلام مــاه مــن !
دیشب دلتنگ شدم و رفتم سراغ آسمان اما هر چه گشتم اثری از ماه نبود که نبود …!
گفتم بیایم سراغ ِ خودت ..
احوال مهتابیت چطور است ؟!
چه خبــر از تمام خوبی هایت و تمام بدی های مــن ؟!
چه خبــر از تمام صبــرهایت در برابر تمام ناملایمت های مــن ؟!
چه خبر از تمام آن ستاره هایی که بی من شمردی و من بی تو ؟!
چقدر نیامده انتظار خبــر دارم ؟!
چه کنم دلم بــرای تمــام مهــربانی هایت لک زده است !
راستی ، باز هم آســمان دلت ابری است یا ….؟!
می دانم ، تحملم مشکل است …. اما خُب چه کنم؟!
یک وقت خســته نشوی و بــروی مــاه دیگری شود ….
هیچ کس به اندازه مــن نمی تواند آســـمانت باشد !
تو فقط ماه من بمون و باش !
ماه من !
مراقب خاطراتمان ، روزهای با هم بودنمان ..
خلاصه کنم بهونه موندنم مراقب خودمون باش !!!!!
بَس کِـﮧ
دِلَم رَنجید و خَندیدَم
وقتی عاشقش شدم که دیدم
هیچوقت دلمو نشکست
هیچوقت بهم نه نگفت
همیشه در جواب بچه بازیهام
خندید و گفت: عاشق همین کاراتم...
دارم از عشــــق تو دیوونه میشم...تو این جا هستی اما نیستی پیــــشم...شاید گاهی تو هم مجبور میــــشی..کنارم هستی اما دور میـــشیـــــــــــــــ......
یادته یه روز بهت گفتم دوست دارم ،میمونم تا ابد من باهات
یادمه گرفتی دستامو آروم تو گوشم گفتی منم میمونم همیشه به پات
وقتی 15 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم ...صورتت از شرم قرمز شد و سرت رو به زیر انداختی و لبخند زدی...
دنباله داستان رو در ادامه مطلب بخونید
ادامه مطلب ...